تنها کسی که ماند....!!

 

فقط حضور تو

هر آنگونه که هستی

که دوست داری باشی

برایم ستودنی است

که عشق حکم می کند

آنگونه دوستت بدارم که هستی

نه آنگونه که می خواهم

آنگونه باشی که دوست داری

بکر و دست نخورده

محفوظ از تفکرات من

که گاهی می خواهند به درونت راه پیداکنند.
عزیزکم

خودت باش

و خودت بمان

که خودت را عجیب دوست می دارم...


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت 1:26 توسط arman fattahi| |

 

افسانه ها را رها كن....

دوري و دوستي كدام است......؟؟


فاصله هايند كه عشق را مي بلعند ...... تو اگر نباشي........... ديگ


ري جايت را پر ميكند......!! به همين سادگي..........!!!
 

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:13 توسط arman fattahi| |

 

گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم

من رفتم، باهات قهرم، دیگه تموم، دیگه دوستت

ندارم...!

وچقدر دلم میخواهد بشنوم:

کجا بچه لوس؟ غلط میکنی که میری! مگه دست خودته؟

... ... ... رفتن به این راحتی نیست...!

اما نمیدانم چه حکمتیست که آدمی , همیشه اینجور وقتها

میشنود:

به جهنم...!!!



برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:47 توسط arman fattahi| |

 

قرارمان باران بود

ساعت دلدادگی

کنار عشق

یادت هست ؟!

من آمدم

باران هم

و رنگین کمان

برای عشق

تمام قطره ها را

در انتظارت قدم زدم

و خیابان را

تا تمام شهر

به جستجوی تو بردم

تو امّا نیامدی

نمی دانم اشک بود یا باران

چیزی بر گونه ام سر می خورد

و روی کفش ها یم می چکید

که می گفت

تو در خواب من جا مانده ای

و من ...

چشم هایم را

به ملاقات آورده بودم !

همیشه ...

این گونه از رؤیای تو

تنها

به خانه بر می گردم...
 

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:12 توسط arman fattahi| |

 

مهربانـــم !


شرمنــده ام


کــه هیچ وقت، مهربانــی هایت را منتشـــر نکردم


امـا تــا دلــت بخواهد گلایـه هـا را "پست" کردم


و غریبه هــا "لایک" زدند ...


... ... کــاش می توانستم


صدای تــو را بنویسم
!

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 16:16 توسط arman fattahi| |

 اي دل خسته‌، با درد خو كن

اشك غم را نهان در گلو كن

غنچه‌ی آرزوي تو پژمرد

بعد از اين مرگ را آرزو كن

 

سر به درياي حيرت فرو بر

گوهر عشق را جست‌وجو كن

گرچه آن گل تو را برد از ياد

هر نفس ياد او، ياد او كن


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:,ساعت 21:37 توسط arman fattahi| |

 

 
حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ...
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت ...
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...
زخم داشت و ننالید...
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در شنبه 22 بهمن 1390برچسب:,ساعت 19:57 توسط arman fattahi| |

صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را




                                   خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟؟!!!



برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در جمعه 21 بهمن 1390برچسب:,ساعت 19:48 توسط arman fattahi| |

 


گاهی می گوییم هر جه بادا باد

من دوستت می دارم...

گاهی میگویی هرچه بادا باد

من قیدت را میزنم...

نمیدانم اما در این میان

باد سوی کداممان را میگیرد!؟!

عشق مرا

یا

بی خیالی تو را!!!!


 

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 14:25 توسط arman fattahi| |

 


پژمرده می شوم تو نگاهم نمی کنی

قدری نگاه، آه، گلایه، کمی سخن

من راضیم به همه ی این بی وفاییت

تنها بیا و طعنه به تنهایی ام نزن


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 14:24 توسط arman fattahi| |


آخرين مطالب
» خودت باش
» به جهنم
» شرمندم...
» دلخسته
» حکایت من
» خوبی چه بدی داشت؟؟؟
» عشق من
» .....!!
» بلاتکلیفی
» شاید خدا خواست
» درد..
» دروازه طلایی
» بازگشت
» پرستش
» بعد از من
» به یاد تو...
» داشتم داشتی داشت ....
» .....!!

Design By : RoozGozar.com